زیر باران

دلنوشته‌ها، دیدگاه‌ها و اندیشه‌های یک دانشجو

زیر باران

دلنوشته‌ها، دیدگاه‌ها و اندیشه‌های یک دانشجو

پایان نامه؟! ولش کن بیخیال

از این که چند ماه هست که اینجا رو آپدیت نکردم از شما خواننده محترم معذرت میخوام. بنا بر توصیه دکتر وودی عزیز (وبلاگ زیر آسمان خدا)، فردی که سال ها هست که وبلاگش رو مطالعه می‌کنم، سعی می‌کنم با فواصل زمانی کمتر اینجا رو آپدیت کنم. به قول ایشون هیچ چیز مثل نوشتن نمی‌تونه افکار آدم رو منظم کنه!

از مرداد تا الان که اواسط آبان هست، تحول خاصی در زندگی‌ام ایجاد نشده، 

پایان‌نامه هنوز که هنوزه به نتیجه خاصی نرسیده و من حتی یک بار هم در این فاصله زمانی با استاد راهنمای پیرمرد خودم صحبت نکردم درموردش! نمی‌دونم؟ شاید اشتباه کردم استاد راهنما رو فردی انتخاب کردم که اسم بزرگی داره و استاد تمام هست، اما حوصله پیگیری رو مثل یک استادیار تازه استخدام شده نداره! خودم باید پیگیر باشم که خودم هم انگیزه‌ام به شدت از دست رفته. از حق نگذریم موضوع پایان‌نامه من هم نسبت به بقیه دوستانم سخت‌تر و پیچیده‌تر هست. امیدوارم تا قبل از عید نوروز همه چیز تمام بشه و کار به ترم ششم نکشه.

این مدت با جدیت تمام پیگیر یادگیری تحلیل تکنیکال هستم، در حال حاضر دارم دوره آقای Al Brooks, MD رو می‌بینم. پیش بینی می‌کنم تا اواخر آبان این دوره به اتمام برسه و کم‌کم آماده می‌شم برای شروع معامله در حساب Real. هرجور که فکر می‌کنم، این تنها راه نجات خودم هست در این دریای متلاطم اقتصادی ایران! ارزش پول ملی مثل لیر ترکیه و حتی با شدت بیشتر در حال نزول هست، دولت کسری بودجه شدیدی داره و سعی داره با فروش اوراق این کسری رو تامین کنه، اما خوب میدونیم که فروش اوراق فقط بدهی دولت رو به تعویق می‌اندازه و تا زمانی که خبری از رفع تحریم و آزاد شدن تجارت با دنیا نباشه، خبری از ثبات اقتصادی هم نخواهد بود. با این شرایط بهترین راه برای نجات درآمد دلاری داشتن هست. امیدوارم تا عید نوروز همزمان با اینکه پایان‌نامه رو به نتیجه میرسونم، موفق به اخذ فاند از یکی از Prop. Firm ها بشوم. شاید بعدا درمورد این موضوع هم نوشتم!

تا دل نوشته بعدی بدرود، مراقب سلامتی خود باشید، دوست‌دار شما، آلبرتو.

درد و دلی راجع به رویدادهای این روزها

این روزها خبر طرح صیانت از کاربران اینترنت مثل بمب در کشور سر و صدا کرده. نمایندگان مجلس اقلیت تصمیم دارن به مرور با ظهور نمونه های داخلی سرویس های پرکاربرد اینترنت (مثل پیام رسان ها، ایمیل، موتور جستجو و کلا همه چیز) به مرور ترافیک خارجی اینترنت کشور را کم و کم‌تر کنند تا در نهایت ایران، یک اینترنت داخلی و ایزوله شده از WWW داشته باشه. چرا؟ خیلی واضح هست و نیاز به توضیح من نیست

اما برای من مهم نیست که چه غلطی میخوان بکنن، چیزی که برای من مهمه، به خطر افتادن کسب و کاری هست که از الان واسش در ذهنم برنامه دارم و قصد داشتم بعد از فارغ التحصیلی شروعش کنم. ایده های خیلی نابی دارم که برای اجرا کردنشون خیلی اشتیاق و انگیزه دارم. حس می کنم میتونم یکی از موفق ترین ها بشم در اون کار و ایده.

اما مگر این خبر مسخره "صیانت" دیگه رمق فکر کردن و ادامه دادن میزاره برای آدم؟ همین خبر مسخره اما از طرفی انگیزه ام رو برای مهاجرت 3 برابر کرده! 3 برابر قبل! دیگه برام مهم نیست که تو این کشور هیچی نشدم، هیچی ندارم و هیچ کس من رو آدم حساب نمی کنه. چون دیگه خودم رو متعلق به اینجا نمیدونم. خودم رو وام دار این کشور نمی دونم، چون لیسانسم رو دانشگاه آزاد بودم و خودم پولش رو دادم، و ارشد رو هم که سراسری هستم بعدا مدرکش رو آزاد می کنم. مگر این مملکت چی برای منِ جوان داشته که من حرصش رو هم بخورم؟ مگر من حقوق نجومی 80 میلیونی گرفتم که بمونم و اینجا رو بسازم؟ اینجا برای من گورستان آرزو ها شده، آروزهایی که هر جوان 24 ساله ای در هر نقطه ای از دنیا به راحتی بهشون دست پیدا کرده و محقق شدن، اما برای من اینجا دست نیافتنی!

بگذریم. با تمام توان و تمرکز روی پروسه مهاجرت کار می کنم، امیدوارم تا 2 سال آینده همه چیز مهیا شده باشه برای رفتن. تصویر زیر هم روند پیشرفت مطالعه لغت من هست در برنامه Anki که چند ماه هست دارم ازش استفاده می کنم اما بخاطر اتفاقی که افتاد دیتای مطالعه ام داخلش ریست شد. باز هم از روند مطالعه ام آپدیت میزارم اینجا.

اگر مثل من دانشجو هستین و دغدغه های مشترکی داریم و اینجا رو میخونین، واسم کامنت بنویسین که شما رو بیشتر دنبال کنم و به همدیگر در این پروسه موفقیت کمک کنیم. ممنون.

دانشگاه جدید، موقعیت های جدید، چالش های جدید

دوستان عزیزم سلام

بعد از مدت ها دوباره برگشتم! کلی اتفاق افتاده در عرض این چند ماه. از قبولی در دانشگاه جدید گرفته تا آشنا شدن با دوستان جدید و مواجه شدن با سختی ها و چالش های سخت تر از قبل!

اول از همه خدارا شاکرم که نتیجه زحمات یک ساله مطالعه برای قبولی در کنکور کارشناسی ارشد رو گرفتم و در یکی از دانشگاه های صنعتی تاپ 3 ایران قبول شدم (خودتون حدس بزنیدکجا :) )

در این مدت 2 ماهه که زندگی خوابگاهی رو در تهران شروع کردم، دوستان جدید زیادی پیدا کردم، با چالش های جدید روبرو شدم که من رو وادار به پیشرفت مداوم میکنه. دوست بودن با کسانی که هدف های والایی دارند خیلی به پیشرفت شخصی کمک میکنه، به شخصه از این موضوع خیلی خوشحالم.

درمورد چالش ها هم اگر یک مختصر اشاره ای بخوام داشته باشم اول از همه این هستش که خیلی زیاد باید درس خونم:) که با توجه به تجربه مطالعه کنکور این مسئله زیاد سخت نیست، دوم از همه دانش کم زبان هستش که واقعا اینجا کمبودش رو حس میکنم وسعی میکنم با مطالعه مستمر روزانه روز به روز بهبود ببخشمش.

جدای از این ها یکی از مهم ترین هدف های من ادامه تحصیل در مقطع دکتری هستش که خوب با این وضعیت این روزهای ایران قطعا مقصد من برای این بخش از زندگی خارج از ایران هستش. بنابراین باید خودم رو کم کم برای پروسه اپلای آماده کنم.

فراموش هم نکنم که بگم هوای این روزای تهران خیلی آلودست، واقعا شهرستان خودم چه هوای خوب و سالمی داشت که قدر ندونستم و فقط خواستم زندگی در یک شهر بزرگ را تجربه کنم!

از این به بعد سعی میکنم با فواصل زمانی کمتر اینجا رو آپدیت کنم. خوشحال میشم اگر از طریق این بلاگ دوستان جدیدی پیدا کنم. اگر شما هم شرایطی مشابه با من دارید برای من در کامنت ها بنویسید. دوستتون دارم

آذر ماه 1398.

کنکور ارشد، از رگ گردن به شما نزدیک تر است!

شما هم مثل من وقتی اسم کنکور میاد ضربان قلبتون میره بالا؟

از خاطرات کنکور کارشناسی و دوران پیش دانشگاهی که متنفرم! چرا؟ چون تلاش نکردم، چون هدف نداشتم، چون از پتانسیل فوق العاده خودم استفاده نکردم، چون خود واقعی ام رو نشون ندادم!! بازم بگم؟ 4 سال از بهترین زمان عمرم رو بخاطر این بی فکری های دوران دبیرستان هدر دادم! دیگه نمیتونم به خودم اجازه بدم چنین چیزی تکرار بشه.

و حالا کنکور ارشد، فرصتی شده که بتونم سرپوشی بر این نقطه تاریک از زندگی ام بگذارم و برای همیشه فراموشش کنم. ارشد 98 بدون شک نقطه عطف بزرگی در زندگی من خواهد بود.

بگذریم، میخوام از برنامه ام در مقابل این حریف قدرتمند یعنی کنکور تعریف کنم، الان دقیقا اواسط تیر ماه هست و من حدودا 2 ماه و نیم فرصت دارم که 4 تا از دروس تخصصی + ریاضی رو بخونم. این چیزی هست که یکی از مشاورین کنکور ه خودش رتبه تک رقمی شده بهم توصیه کرده. با این اوصاف یکم برنامه ام سنگین هست اما مطمئنم که به راحتی و با برنامه ریزی از پسش بر میام.

باید بطور میانگین روزانه حداقل 8 ساعت درس بخونم تا به هدفی که میخوام برسم. ترم هفتم و هشتم هم با کمبود وقت مواجه میشم و باید زمان رو بهتر از قبل مدیریت کنم. مطمئنم که موفق میشم#

ترم ششم لیسانس: در سراشیبی فارغ التحصیلی

دوستان سلام.

همانطور که از عنوان پست فهمیدید، الان 17 تیر حدود 10 روزی هستش که امتحانات ترم ششم لیسانس رو پشت سر گذاشتم. از عملکرد این ترم خودم خیلی راضی هستم اما باز هم قانع نیستم و باید به روند صعودی خودم ادامه بدم. در دروس تخصصی به جز یک درس! هیچ نمره ای زیر 19 نداشتم. 11 واحد 20 گرفتم.

اما چه کنم از دست استاد بی معرفت! استادی که حال صحیح کردن برگه امتحان نداره و از روی اسم یا قیافه ادم ها نمره میده! میانگین نمرات کلاسش 10.3 هستش.

چند نفر از دوستام رو مردود کرده، همه واقعا شوکه شدن و میگفتن که مطمعن ان که نمره زیر 15 نمیگیرن اما الان مردود شدن.

یا مثلا کسی هست که سوالات امتحان رو مثل من کامل و دقیق جواب نداده، حتی قبل از امتحان سوالاشو از من میپرسید و من کاملا مسلط به درس براش توضیح میدادم. حالا نمره اش از من 2 نمره بیشتر شده. از دست این استاد من متنفرم! هیچ موقع یادم نمیره کاری که بر سر من آورد. 6 واحد از این استاد فقط 13.5 گرفتم.

به هر حال الان دیگه گذشته و مهم اینه که زندگی جربان داره، باید به فکر فردا بود...

اینم عکس کارنامه ای که مثل ترم پنجم خودم با اکسل درست کردم، معدلم رو در دو سیستم ایرانی و امریکایی نشون داده. فقط همین نمره 13.5 باعث شد که GPA از 4 به 3.7 افت بکنه.

این کارنامه اینجا باشه تا بعدا که مطالب اینجا رو مرور میکنم خاطرات این ترم نسبتا سخت واسم مرور بشه.