زیر باران

دلنوشته‌ها، دیدگاه‌ها و اندیشه‌های یک دانشجو

زیر باران

دلنوشته‌ها، دیدگاه‌ها و اندیشه‌های یک دانشجو

حال و روز من در فروردین ماه، به چی فکر می کنم؟

فاصله این پست با پست قبلی یکم زیاد شده. میخوام بنویسم که این روزا به چی فکر میکنم؟!

تقریبا 80 درصد از فکرم به بازار فارکس مشغول شده، یادگیری پرایس اکشن رو جدی تر گرفتم و شروع به بک تست گیری کردم. فعلا دوره عرضه و تقاضای سم سیدن رو دیدم و دارم به کمک دوره فارسی آقای جبارپور روی استراتژی معاملاتی ای که ارائه داده تمرین می کنم تا به یک نظم و دیسیپلین مورد نظر خودم در این بازار برسم. چیزی که برای من تا آخر سال میلادی جاری مهم هست موفق شدن به دست یابی به یک استراتژی معاملاتی بهینه و قابل اعتماد و همینطور توانایی تحلیل و معامله گری اسکلپ تا اینکه برای دریافت فاند از شرکت های معتبر اقدام کنم. این فاند ها از 10 هزار تا 200 هزار دلار هستند و هرچقدر حرفه ای تر باشم، میتونم این جسارت رو داشته باشم تا برای مبلغ بیشتری اقدام کنم. وقتی که موفق به اخذ فاند شدم، برای من سود ماهیانه حتی 3 درصد هم کافی هست، البته به صورت مستمر!

این روزا تعدادی کوین هم در بازار کریپتو کارنسی دارم اما زیاد سودی کسب نکردم. سود واقعی رو افرادی بردن که حداقل 8 ماه پیش وارد این مارکت شدن و سرمایه خودشون رو 20x یا حتی بیشتر کردن! من در آخر بازی رسیدم و هرچقدر هم دست و پا بزنم ممکنه بدتر دچار ضرر بشم، بنابراین تعدادی توکن گرفتم و به دید 2 ماه و البته با تنظیم Stop Loss دارم نگهداری میکنم. از بازار کریپتو خوشم نمیاد، از بازاری خوشم میاد که ثبات داشته باشه و عمیق باشه، یا توییت ایلان ماسک 1000 درصد جابجا نشه! تحلیل پذیر باشه! بازار بورس تهران بخاطر حقوقی ها و بازار کریپتو به دلیل وجود نهنگ ها این خصوصیت رو ندارن. اما بازار فارکس انتخاب ایده آل من هستش.

آخرش هم تمام این 6 سال درس خوندن در زمینه مهندسی به درد من نمیخوره و من به یک معامله گر بازارهای مالی تبدیل میشم!

دوم فروردین، شرح وقایع

امروز دوم فروردین بود. تصمیم گرفتم با وجود خطرات مربوط به بیماری کرونا، به دیدار عموی کوچک خودم و برادر بزرگ خودم به همراه پدر و مادر بروم.

نوروز، تنها بهانه ای هست که میتوان با فامیل دیداری تازه کرد و راجع به زندگی و وضعیت آن صحبت کرد. عمو خانه نبود و نیم ساعتی با پسر بزرگش و همسرش صحبت کردیم، بقیه پسرهای عمو هنوز خواب بودن و ظاهرا دیشب تا دیروقت مشغول تماشای فیلم های سینمایی بودند. بعد از آن به سمت خانه برادر بزرگ ام حرکت کردیم و چند دقیقه ای نیز آنجا بودیم و حالا که در حال تایپ این داستان هستم به خانه برگشته ام و درحال دانلود آخرین پارت های کورس آموزشی XLT - Forex Trading Course هستم.

بله، من نه تنها دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی عمران هستم، بلکه علاقه شدیدی به بازارهای مالی پیدا کرده ام و دوست دارم یک تحلیلگر تکنیکال خبره در این زمینه باشم تا بتوانم به درستی سرمایه گذاری و ترید کرده و سرمایه خودم را افزایش دهم. بازار سهام و بازار فارکس و بازار کریپتوکارنسی ها مواردی هستند که برای شروع فعالیت حرفه ای زیر نظر دارم. معتقدم اگر به درستی مهارت تحلیل تکنیکال را بیاموزم، میتوانم پول خوبی برای خودم جمع آوری کنم و کم کم به تمام اهداف و آرزوهای خودم برسم. از کجا معلوم؟ شاید سال بعد همین روز از وضع خودم خیلی راضی تر باشم و با خوشحالی به پست امروز اشاره کنم!

موقعیت این روزهای من

از آخرین پستی که در وبلاگ منتشر کردم زمان زیادی میگذره!

شاید دلیلش این بوده که انگیزه ای برای نوشتن نداشتم. خوب دانشگاه جدید و دوره فوق لیسانس تفاوت زیادی با 4 سال لیسانس داره! هم رقابت سنگین تره و هم اینکه حجم کارهایی که بهت محول میشه بیشتره. از کدنویسی MATLAB گرفته تا ترجمه مقاله و نوشتن تمرین و الخ و بلخ...

دوست داشتم حالا که دارم دوباره اینجا نوشتن رو شروع میکنم، با دست پر برگشته باشم و نوشتنم امید بخش باشه، اما چه کنم که انگار در یک مرداب گیر افتادم و اگر خودمو نجات ندم هر لحظه بیشتر غرق میشم.

دو ترم از دوره فوق لیسانس با هر خوبی و بدی ای که داشت گذشت، اما من هنوز اندر خم یک کوچه ام! هنوز نه درست و حسابی زبان مطالعه کردم، نه موضوع پایان نامه ام رو تعیین کردم، نه معدل چندان جذابی داشتم در این دو ترم و مهم تر از همه انگیزه کافی برای جمع و جور کردن خودم برای اپلای رو از دست دادم.

نمیدونم، شاید یکی از دلایلش وضعیت نابسامان اقتصادی مملکت باشه! دلار به 20 هزار تومان رسیده، همین فاکتور کافی بود تا به تنهایی هر آنچه در سر داشتم رو دود کنه و ببره به آسمون.

خداوند رحمان و رحیم، گر ز حکمت ببند دری، ز رحمت گشاید در دیگری:)

اگر شما هم مثل من از سال 98 به بعد در ایران زندگی کرده باشی، حتما با کلمه بورس به خوبی آشنا هستی، بله درست حد زدین. از این لحظه دقیقا یک سال از شروع فعالیت من در بورس اوراق بهادار تهران میگذره.

تا الان شرایط خوبی داشته و من تونستم از این راه یک حداقل پولی برای خودم جمع کنم. اما قطعا این پول برای رسیدن به اهدافی که در سر دارم کافی نیست. در نظر دارم فعالیت خودم رو در بورس تهران فقط متمرکز نکنم، برای اینکه بتونم از نوسانات قیمتی به خوبی استفاده کنم در نظر دارم در فارکس هم فعالیت کنم.

خب، فکر میکنم این دو بازار (یعنی بورس تهران و فارکس) تنها راه امید من برای رسیدن به اهدافم هستن. البته حرف زدن درموردشون راحت هست، اما دوام آوردن و تداوم سود آوری در این بازار ها کار هرکسی نیست و نیاز به مطالعه زیاد و تجربه کافی داره که من سعی میکنم تا یک سال آینده به اندازه کافی به این دو مورد رسیدگی کنم.

از بحث های اقتصادی بگذرم:)) دو هفته ای هست که چند تا کتاب سفارش دادم که برای اولین بار در زندگی ام کتاب غیر درسی مطالعه کنم. حتما بعدا مفصل درمورد خود کتاب ها و درسی که ازشون گرفتم بیشتر خواهم نوشت. از اینکه دارم بیشتر به خودم رسیدگی میکنم و خود واقعی ام رو پیدا کردم خوشحالم. عمیقا فکر میکنم که آینده بسیار درخشانی در انتظار من هستش.