زیر باران

دلنوشته‌ها، دیدگاه‌ها و اندیشه‌های یک دانشجو

زیر باران

دلنوشته‌ها، دیدگاه‌ها و اندیشه‌های یک دانشجو

موقعیت این روزهای من

از آخرین پستی که در وبلاگ منتشر کردم زمان زیادی میگذره!

شاید دلیلش این بوده که انگیزه ای برای نوشتن نداشتم. خوب دانشگاه جدید و دوره فوق لیسانس تفاوت زیادی با 4 سال لیسانس داره! هم رقابت سنگین تره و هم اینکه حجم کارهایی که بهت محول میشه بیشتره. از کدنویسی MATLAB گرفته تا ترجمه مقاله و نوشتن تمرین و الخ و بلخ...

دوست داشتم حالا که دارم دوباره اینجا نوشتن رو شروع میکنم، با دست پر برگشته باشم و نوشتنم امید بخش باشه، اما چه کنم که انگار در یک مرداب گیر افتادم و اگر خودمو نجات ندم هر لحظه بیشتر غرق میشم.

دو ترم از دوره فوق لیسانس با هر خوبی و بدی ای که داشت گذشت، اما من هنوز اندر خم یک کوچه ام! هنوز نه درست و حسابی زبان مطالعه کردم، نه موضوع پایان نامه ام رو تعیین کردم، نه معدل چندان جذابی داشتم در این دو ترم و مهم تر از همه انگیزه کافی برای جمع و جور کردن خودم برای اپلای رو از دست دادم.

نمیدونم، شاید یکی از دلایلش وضعیت نابسامان اقتصادی مملکت باشه! دلار به 20 هزار تومان رسیده، همین فاکتور کافی بود تا به تنهایی هر آنچه در سر داشتم رو دود کنه و ببره به آسمون.

خداوند رحمان و رحیم، گر ز حکمت ببند دری، ز رحمت گشاید در دیگری:)

اگر شما هم مثل من از سال 98 به بعد در ایران زندگی کرده باشی، حتما با کلمه بورس به خوبی آشنا هستی، بله درست حد زدین. از این لحظه دقیقا یک سال از شروع فعالیت من در بورس اوراق بهادار تهران میگذره.

تا الان شرایط خوبی داشته و من تونستم از این راه یک حداقل پولی برای خودم جمع کنم. اما قطعا این پول برای رسیدن به اهدافی که در سر دارم کافی نیست. در نظر دارم فعالیت خودم رو در بورس تهران فقط متمرکز نکنم، برای اینکه بتونم از نوسانات قیمتی به خوبی استفاده کنم در نظر دارم در فارکس هم فعالیت کنم.

خب، فکر میکنم این دو بازار (یعنی بورس تهران و فارکس) تنها راه امید من برای رسیدن به اهدافم هستن. البته حرف زدن درموردشون راحت هست، اما دوام آوردن و تداوم سود آوری در این بازار ها کار هرکسی نیست و نیاز به مطالعه زیاد و تجربه کافی داره که من سعی میکنم تا یک سال آینده به اندازه کافی به این دو مورد رسیدگی کنم.

از بحث های اقتصادی بگذرم:)) دو هفته ای هست که چند تا کتاب سفارش دادم که برای اولین بار در زندگی ام کتاب غیر درسی مطالعه کنم. حتما بعدا مفصل درمورد خود کتاب ها و درسی که ازشون گرفتم بیشتر خواهم نوشت. از اینکه دارم بیشتر به خودم رسیدگی میکنم و خود واقعی ام رو پیدا کردم خوشحالم. عمیقا فکر میکنم که آینده بسیار درخشانی در انتظار من هستش.

پیشنهاد مطالعه: تکنولوژی فکر دکتر علیرضا آزمندیان

امروز یک کتاب خیلی خوب میخوام بهتون معرفی کنم که میتوان آنرا جزء یکی از 100 کتابی که باید در طول عمر مطالعه کرد قرار داد.

کتاب تکنولوژی فکر آقای دکتر علیرضا آزمندیان، در زمینه کنترل ذهن، مدیریت افکار، هدف بندی و شیوه مثبت اندیشی رو به نحو احسن به خواننده نشون میده.

یکی از جذاب ترین بخش های کتاب هم، بخش مقدمه هستش که نویسنده راجب سرگذشت دوران جوانی، از دوران خبرنگاری در جبهه تا زندگی در امریکا و کسب درجه دکتری و بازگشت خود به ایران شرح داده است.

اگر شما هم مثل من دوست دارید به اهداف خیلی بزرگ برسید، اما از لحاظ شناخت خود یا باور به خود مشکل اساسی دارید و افکار منفی مانع از انجام موثر کار شما شده حتما پیشنهاد میکنم در روز یک ساعت برای خوندن این کتاب وقت بگذارید واقعا اثرگذار هستش.

در ادامه توجه شمارو جلب میکنم به یکی از جملات کتاب:

انسانی که مرتبا روی بدبختی ها و زشتی های زندگی متمرکز میشود، زندگی اش به قهقرا میرود و کسی که مرتبا به زیبایی های زندگی و نقاط امیدبخش تمرکز میکند زندگی اش قرین سعادت و موفقیت میشود و این خاصیت تمرکز است.

این کتاب رو میتونید از کتابفروشی های معتبر شهر خودتون تهیه کنید.

اگر پیشنهاد یا نظری راجب این پست دارید در غالب کامنت بنویسید، خوشحال میشم.

مقدمه

سلام

این اولین پست من در این وبلاگ هستش. در ادامه خودمو کمی معرفی میکنم:)

من یک دانشجوی ایرانی هستم . در این لحظه که دارم اینجا مینویسم 19 سال سن دارم و ترم سوم دانشگاهمو تموم کردم.

هدف از ساختن این بلاگ نوشتن راجب اتفاقات روزمره و اهداف و موفقیت های مسیر زندگی ام هستش.ایده ی اینجور وبلاگ نویسی رو از یک اقای دکتری گرفتم «که از دوران دانشجوییش تا زمانی که برای دکترا پذیرش گرفت و رفت امریکا». ایشون در مسیر زندگیشون سختی ها و ناامیدی ها و مشکلات بسیاری داشتن اما با غلبه به همه ی اینا موفق شدن.

خب من هم مثل خیلی بچه های دیگه ارزو ها و اهداف بزرگی دارم. هر روز راجبشون فکر میکنم. دوست دارم هرجور شده بهشون برسم.
پس اگر شما هم مثل من فکر میکنی و هدف داری خوشحال میشم که این وبلاگ رو دنبال کنی!

شاید مثل خیلی از وبلاگ نویس های دیگه دوست نداشته باشم کسی از هویت اصلی ام خبر دار بشه و انتظارم هم از شما همینه که به همدیگر احترام بگذاریم.


از لطفتون ممنون.